شبی در محفلی با از ملک‌الشعرا بهار مسمطات 673

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شبی در محفلی با آه و سوزی

1 شبی در محفلی با آه و سوزی شنیدستم که مرد پاره‌دوزی

2 چنین می گفت با پیر عجوزی گلی خوش بوی در حمام روزی

3 گرفتم آن گل و کردم خمیری خمیری نرم و نیکو چون حریری

4 معطر بود و خوب و دل‌پذیری بدو گفتم که مشکی یا عبیری

5 همه گل‌های عالم آزمودم ندیدم چون تو و عبرت نمودم

6 چو گل بشنید این گفت‌ و شنودم بگفتا من گلی ناچیز بودم

7 گل اندر زیر پا گسترده پر کرد مرا با همنشینی مفتخر کرد

8 چو عمرم مدتی با گل گذر کرد کمال همنشین در من اثر کرد

عکس نوشته
کامنت
comment