1 مسلمانی که در بند فرنگ است دلش در دست او آسان نیاید
2 ز سیمائی که سودم بر در غیر سجود بوذر و سلمان نیاید
1 دوام ما ز سوز ناتمام است چو ماهی جز تپش بر ما حرام است
2 مجو ساحل که در آغوش ساحل تپید یک دم و مرگ دوام است
1 از چه رو بر بسته ربط مردم است رشته ی این داستان سر در گم است
2 در جماعت فرد را بینیم ما از چمن او را چو گل چینیم ما
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران