1 عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان دینی که ز شرط تو بریدن نتوان
2 وهمی که به ذات تو رسیدن نتوان دهری که ز دام تو رهیدن نتوان
1 ای همه خوبی در آغوش شما قبلهٔ جانها بر و دوش شما
2 ای تماشاگه عقل نور پاش در میان لعل خاموش شما
1 ماه شب گمرهان عارض زیبای تست سرو دل عاشقان قامت رعنای تست
2 همت کروبیان شعبدهٔ دست تست سرمهٔ روحانیان خاک کف پای تست
1 چه خواهی کرد قرایی و طامات تماشا کرد خواهی در خرابات
2 زمانی با غریبان نرد بازم زمانی گرد سازم با لباسات