1 دری که شب افروزتر از اختر بود از گوهر آفتاب روشنتر بود
2 بربود ز من آنکه تو را رهبر بود مانا که کلاه چرخ را درخور بود
1 مست تمام آمده است بر در من نیم شب آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب
2 کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب
1 ای آتشِ سودایِ تو خون کرده جگرها بر باد شده در سرِ سودایِ تو سرها
2 در گلشنِ امّید به شاخِ شجرِ من گلها نشکفتند و برآمد نه ثمرها
1 ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا
2 برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به