نشستی با شراب و رود از بابافغانی شیرازی غزل 565

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

نشستی با شراب و رود تا در خونم افگندی

1 نشستی با شراب و رود تا در خونم افگندی بشو دست از وجود من که در جیحونم افگندی

2 ز بزم خود چو موج آب و همچون شعله از آتش به یک جام لبالب شمع من بیرونم افگندی

3 همانساعت بعقل و دانش خود خنده ها کردم که نقل زعفرانی در می گلگونم افگندی

4 هنوزت سبزه از گلبرگ و مشک از لاله پیدا نیست به زنجیر جنون بی‌نسخهٔ افسونم افگندی

5 نه در مکتب خطی نی در چمن مشقی زدی هرگز هزاران رخنه در هر نکتهٔ موزونم افگندی

6 گهی در بیستونم کشته ی سنگ بلا کردی گهی لیلی شدی در وادی مجنونم افگندی

7 نمی گفتی که تا هستی و باشی با تو خواهم بود دگر بار از نظر ای مونس جان چونم افگندی

8 چه کردم ای قضا آخر که از سر منزل عنقا چو مور خسته در ویرانه ی گردونم افگندی

9 فغانی بس گلو سوزست معنیهای شیرینت مگو چیزی که آتش در دل محزونم افگندی

عکس نوشته
کامنت
comment