- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نشستی بایوان ونازی ببخت ندانی که وارون شدت تخت و بخت
2 توئی خفته اکنون بچرم پلنک ندانی که بر سینه ات خورده سنگ
3 بمغز افکنی گرمی باده را نداری خبر حکم شهزاده را
4 هلا غرقه در خون شود پیکرت بکوبند این قلعه را بر سرت
5 ببین یال و کوپال یحیای راد که جوشد چو دریا شتابد چو باد
6 ببین هیکل میرزا عابدین که افتاده سنگینیش بر زمین
7 ندانی که خرگوش بس تندخوست نماند دگر در درخت تو پوست
8 بجائی که خرگوش شیری کند کجا شیر غران دلیری کند
9 سرت طعمه زاغ و کرکس شود سرای تو جای دگر کس شود
10 هلا در گریز اندرون کن شتاب که دیگر نماندت به رخ آب و تاب