- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز برآمد بلند ای پسر هوشمند گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند
2 طفل گیا شیر خورد شاخ جوان گو ببال ابر بهاری گریست طرف چمن گو بخند
3 تا به تماشای باغ میل چرا میکند هر که به خیلش درست قامت سرو بلند
4 عقل روا مینداشت گفتن اسرار عشق قوت بازوی شوق بیخ صبوری بکند
5 دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند
6 کشته شمشیر عشق حال نگوید که چون تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند
7 هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر بس که بخواهد شنید سرزنش ناپسند
8 در نظر دشمنان نوش نباشد هنی وز قبل دوستان نیش نباشد گزند
9 این که سرش در کمند جان به دهانش رسید مینکند التفات آن که به دستش کمند
10 سعدی اگر عاقلی عشق طریق تو نیست با کف زورآزمای پنجه نشاید فکند