- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زندگانی در جگرخار است و در پا سوزن است تا نفس باقیست در پیراهن ما سوزن است
2 سر بهصد کسوت فروبردیم و عریانی بجاست وضع رسوایی که ما داریم گویا سوزن است
3 ماجرای اشک و مژگان تا کجا گیرد قرار ما سراسر آبله، عالم سراپا سوزن است
4 میکشد سررشتهٔ کار غرور آخر به عجز گر همه امروز شمشیر است، فردا سوزن است
5 زحمت تدبیر بیش از کلفت واماندگیست زخم خار این بیابان را مداوا سوزن است
6 جامهٔ ازادی اسان نیست بر خود دوختن سرو را زین آرزو در جمله اعضا سوزن است
7 ناتوانان ناگزیر الفت یکدیگرند بیتکلف رشته را گر هست همتا سوزن است
8 طبع سرکش از ضعیفی ساتر احوال ماست خنجر قاتل همان در لاغریها سوزن است
9 خلقی از وضع جنون ما به عبرت دوخت چشم هر کجا گل میکند عریانی ما سوزن است
10 ترک هستی گیر و بیرون آ، ز تشویش امل ورنه یکسر رشته باید تافتن تا سوزن است
11 لاف آزادیست بیدل تهمت وارستگان شوخی نام تجرد بر مسیحا سوزن است