- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلی که با رخ زلف تو همنشین باشد مجرد از غم و شادی و کفر و دین باشد
2 بود ز کفر و ز اسلام بی خبر آن دل که زلف و روی تواش روز شب قرین باشد
3 خود ز بهر تفاخر ز خرمن آن کس که خوشه چین تو بوده است خوشه چین باشد
4 کجا به ملک سلیمان و خاتمش نگرم مرا که مملکت فقر درّ نگین باشد
5 مرا که جنت دیدار در درّ درون دلست چه التفات بدیدار حور عین باشد
6 کجا ز لذت دیدار او خبر یابی ترا که میل به شیر و با انگبین باشد
7 به پیش دیده ی ما غیر و عین هردو یکیست نظر بعین کند هر که با یقین باشد
8 بدوز دیده ز غیر آنگهی بعین نگر بعین کی نگرد هر که غیر بین باشد
9 بیا و دیده از مغربی بوان ستان ببین که هرچه بگفت او چنین، چنین باشد