- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قومی بگرد کوی فنا راهبر شدند بر چشم دل کشیده و صاحب نظر شدند
2 صاحب نظر شدند که از دار اقتدار در کوی فقر آمده و خاک در شدند
3 قومی بر آستان حقیقت نهاده سر کاین راهرا بپای طلب پی سپر شدند
4 جمعی برهنه پا و سر از یمن فقر پای بنهاده بر سر خودی و تاجور شدند
5 بر دست دل گرفته ز سر تا بپای تن در عشق و پیش تیر ملامت سپر شدند
6 کردند جای درخم چوگان زلف یار چون گوی آن گروه که بی پا و سر شدند
7 وارسته از تعین ظلمت سرای خاک خورشید را معاینه نور بصر شدند
8 از خاک و گل رسیده باسرار جان و دل هم سیر آفتاب و رفیق قمر شدند
9 این طوطیان قند شکر رسته زین قفس با کام تلخ همدم کان شکر شدند
10 بر قلب همچو مس زده اکسیر انقیاد در بوته وداد شدند آب و زر شدند
11 در این مناخ تنگ ندیدند جای امن تصمیم عزم داده بکاخ دگر شدند
12 در کوی دل رسیده فکندند بار خویش آسوده از مهالک سیر و سفر شدند
13 با آنکه بود در دل عشاقشان مقام مانند سر عشق بعالم سمر شدند
14 وصل آورد افاقه و در دور اتصال دیوانگان عشق تو دیوانه تر شدند
15 ای شیر حق ز پرده برون آی کز خفات موران ماده همسر شیران نر شدند
16 از دیدن و شنیدنت ای مهدی صفا دجال سیرتان کدرو کور و کر شدند