- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحرگاهی بزرگی در مناجات زبان بگشاد وگفت ای قایم الذات
2 من از تو راضیم هم روز و هم شب تو از من نیز راضی باش یا رب
3 چنین گفت او که آوازی شنیدم که در دعوی ترا کذّاب دیدم
4 اگر خود بودئی راضی ز ما تو زما کی جستئی هرگز رضا تو
5 اگر راضی شدی از ما تو مجنون رضای ما چرا جستی تو اکنون
6 کسی کو در رضا عین کمالست چو راضیست او رضا جستن محالست
7 اگر تو راضئی از ما چه جوئی وگرنه خویش را راضی چه گوئی
8 رضا ده صبر کن بنشین و مخروش چه سودا میپزی مستیز و کم جوش
9 زمانی در تمّنای محالی زمانی در جوال صد خیالی
10 سخن مینشنوی یک ذرّه آخر که گشتی از محالی غِرّه آخر