مشنو ای دوست که غیر از تو از سعدی شیرازی غزل 111

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

1 مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست

2 به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس که به هر حلقه موییت گرفتاری هست

3 گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست در و دیوار گواهی بدهد کآری هست

4 هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست

5 صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت گل خاری هست

6 نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

7 باد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببرد آب هر طیب که در کلبه عطاری هست

8 من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست

9 من از این دلق مرقع به درآیم روزی تا همه خلق بدانند که زناری هست

10 همه را هست همین داغ محبت که مراست که نه مستم من و در دور تو هشیاری هست

11 عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند داستانیست که بر هر سر بازاری هست

عکس نوشته
کامنت
comment