1 مرا دوستی گفت قانع شو، ایرا که همواره غمگین بود مرد طامع
2 قناعت نکو باشد آری و لیکن هم آخر بچیزی توان بود قانع
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست
2 نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیت
1 بیمار فراق تو بحالیست در دور تو عافیت محالیست
2 در عهد تو کس نشان ندادست کآسود کیست پا وصالیست
1 ای در محیط عشقت، سر کشته نقطۀ دل وی از جمال رویت، خوش گشته مرکز گل
2 زلف تو بر بنا گوش، ثعبان و دست موسی خال تو بر نخدان ، هاروت و چاه بابل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **