-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد لاجرم از خط صبر کار برون اوفتاد
2 صبر هزیمت گرفت کز صف مژگان او غمزه کمان درکشید، فتنه کمین برگشاد
3 عشق به اول مرا همچو گل از پای سود دوست به آخر مرا همچو گل از دست داد
4 تا در امید من هجر به مسمار کرد یاد وصالش مرا نعل در آتش نهاد
5 میکند از بدخوئی آنچه نکرده است کس گرچه بدی میکند، چشم بدش دورباد
6 سینهٔ خاقانی است سوختهٔ عشق او او به جفا میدهد سوختگان را به باد