- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل صافی دم ثابت قدم جئت لکی تنذر خیر الامم
2 سر ننهی جز به اشارات دل بر ورق عشق ازل چون قلم
3 از طرب باد تو و داد تو رقص کنانیم چو شقه علم
4 رقص کنان خواجه کجا می روی سوی گشایشگه عرصه عدم
5 خواجه کدامین عدم است این بگو گوش قدم داند حرف قدم
6 عشق غریب است و زبانش غریب همچو غریب عربی در عجم
7 خیز که آورده امت قصهای بشنو از بنده نه بیش و نه کم
8 بشنو این حرف غریبانه را قصه غریب آمد و گوینده هم
9 از رخ آن یوسف شد قعر چاه روشن و فرخنده چو باغ ارم
10 قصر شد آن حبس و در او باغ و راغ جنت و ایوان شد و صفه حرم
11 همچو کلوخی که در آب افکنی باز شود آب در آن دم ز هم
12 همچو شب ابر که خورشید صبح ناگه سر برزند از چاه غم
13 همچو شرابی که عرب خورد و گفت صل علی دنتها و ارتسم
14 از طرب این حبس به خواری و نقص می نگرد بر فلک محتشم
15 ای خرد از رشک دهانم مگیر قد شهد الله و عد النعم
16 گر چه درخت آب نهان می خورد بان علی شعبته ما کتم
17 هر چه بدزدید زمین ز آسمان فصل بهاران بدهد دم به دم
18 گر شبه دزدیدهای وگر گهر ور علم افراشتی وگر قلم
19 رفت شب و روز تو اینک رسید سوف یری النائم ماذا احتلم