دل صاف می کند ز کدورت از اسیر شهرستانی غزل 410

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح

1 دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح

2 تا آسمان ز عکس قدح گل شکفته است رنگین تر است مجلس مستان ز باغ صبح

3 وا شد دلم ز فیض صبوحی در این بهار آشفتگی به خواب نبیند دماغ صبح

4 خواهم شبی که مست شراب جنون شدم خندم به روی ساغر و گیرم سراغ صبح

5 مستی خواب بیشتر از نشئه فناست شب تیره روز گشته ز دود چراغ صبح

6 سوزد ز رشک مجلسم امشب دل اسیر مینا فتیله ساخته از بهر داغ صبح

عکس نوشته
کامنت
comment