ای شعله رخ آتش بدلم در از حکیم سبزواری غزل 101

حکیم سبزواری

آثار حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز

1 ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز یاقوت لب از خون که ساغر زدهٔ باز

2 زینسان که تو طرف کله از ناز شکستی بر افسر خورشید فلک برد زدهٔ باز

3 دیگر چه خطا دیدهٔ ای آهوی چین چون وحشی صفت از سرزدهٔ سرزدهٔ باز

4 تر کردهٔ از خون شهیدان لب لعلت داغی بدل لالهٔ احمر زدهٔ باز

5 زان آتش رخسار و زان غالیهٔ زلف آتش بدل و عود بمجمر زدهٔ باز

6 ای آنکه تو بر تارک اخترزدهٔ گام بر لطف تو است دیدهٔ اختر زدهٔ باز

7 بر همزدهٔ رشتهٔ جمعیت دلها چون شانه بر آن زلف معنبر زدهٔ باز

8 شیرین ز شکرخنده کنی کام جهانی ای غنچه دهان خنده بشکر زدهٔ باز

9 اسرار ز نظم تو چکد آب لطافت گویا که در آن آب و هوا پر زدهٔ باز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر