-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز یاقوت لب از خون که ساغر زدهٔ باز
2 زینسان که تو طرف کله از ناز شکستی بر افسر خورشید فلک برد زدهٔ باز
3 دیگر چه خطا دیدهٔ ای آهوی چین چون وحشی صفت از سرزدهٔ سرزدهٔ باز
4 تر کردهٔ از خون شهیدان لب لعلت داغی بدل لالهٔ احمر زدهٔ باز
5 زان آتش رخسار و زان غالیهٔ زلف آتش بدل و عود بمجمر زدهٔ باز
6 ای آنکه تو بر تارک اخترزدهٔ گام بر لطف تو است دیدهٔ اختر زدهٔ باز
7 بر همزدهٔ رشتهٔ جمعیت دلها چون شانه بر آن زلف معنبر زدهٔ باز
8 شیرین ز شکرخنده کنی کام جهانی ای غنچه دهان خنده بشکر زدهٔ باز
9 اسرار ز نظم تو چکد آب لطافت گویا که در آن آب و هوا پر زدهٔ باز