1
آتشی در جان ما افروختی
رفتی و ما را ز حسرت سوختی
2
بیوداع دوستان کردی سفر
از که این راه و روش آموختی
3
گرنه از یاران بدی دیدی چرا
دیده از دیدار یاران دوختی
4
بیرخ او طرح صبر انداختی
ای دل این صبر از کجا آموختی
5
وحشی از جانت علم زد آتشی
خانمان عالمی را سوختی