- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را یا سلامت خود مسلم نیست مر عشاق را
2 هر کرا با عشق خوبان اتفاق آمد پدید مشتری گردد همیشه محنت مخراق را
3 زآنکه چون سلطان عشق اندر دل ماوا گرفت محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را
4 هر که بی اوصاف شد از عشق آن بت برخورد کان صنم طاقست اندر حسن و خواهد طاق را
5 ذرهای از حسن او در مصر اگر پیدا شدی دل ربودی یوسف یعقوب بن اسحاق را
6 گر سر مژگان زند بر هم به عمدا آن نگار پیکران بی جان کند مر دیلم و قفچاق را
7 هر که روی او بدید از جان و دل درویش شد زر سگالی کس ندید آن شهرهٔ آفاق را