1 چند غفلت صید ایمانم کند کافری کو تا مسلمانم کند
2 بر نخواهم داشت چشم از چشم او گر ز مژگان تیر بارانم کند
3 رفته ام از کوی رسوایی اسیر شوق می ترسم پشیمانم کند
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
2 در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما
1 صبح است مست باده دوشینه هوا چاک است از تبسم گل سینه هوا
2 پر می زند چو باز شکاری قدح ز موج بال تذرو دیده در آیینه هوا