- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند ای دل نامه وصف بتان املا کنی ذکر خوبان پری رخسار مه سیما کنی
2 گه زنی از غمزه مردم کش خون ریز دم گه زبان در مدح لعل در افشان گویا کنی
3 گه ز شوق خال داغی بر دل پر خون نهی گاه فکر زلف را سرمایه سودا کنی
4 بر زبان آری شکایت هر دم از جور بتان بی گناهی چند را هرجا رسی رسوا کنی
5 وقت آن آمد کزین وضع پریشان بگذری باقی اوقات خود صرف ره تقوا کنی
6 گر پری سوی تو آید چشم نگشایی برو چشم و دل را مطلع خورشید استغنا کنی
7 شد فضولی شیوه رندی مکرر بعد ازین به که طور تازه طرز نوی پیدا کنی