- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند بسینه از هوس داغ جنون نهد کسی سر بکسی نمی نهی دل بتو چون نهد کسی
2 عاقبت از برای تو همچو سپند سوختم چند بنای عشق بر سحر و فسون نهد کسی
3 شحنه ی مست نیمشب گر کشدم روا بود کز چه ز بزم این چنین پای برون نهد کسی
4 بهر مراد یکدمه این همه جور می کشم سر بهزار آفت از همت دون نهد کسی
5 فال زدم که از لبت کشته شوم به یک نفس هم ز لب تو این سخن به که شکون نهد کسی
6 رفت فغانی و همه سنگ رقیبش از پیست شاید اگر از این ستم سر بجنون نهد کسی