-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لطفی به تحت هر نگه خشمگین شناس آرایش جبین شگرفان ز چین شناس
2 بازآ که کار خود به نگاهت سپرده ایم ما را خجل ز تفرقه مهر و کین شناس
3 بی پرده تاب محرمی راز ما مجوی خون گشتن دل از مژه و آستین شناس
4 داغم که وحشت تو بیفزود ز انتظار جز صید دام دیده نباشد کمین شناس
5 می خواهد انتقام ز هجران کشیدنی خونگرمی دل از نفس آتشین شناس
6 آرایش زمانه ز بیداد کرده اند هر خون که ریخت، غازه روی زمین شناس
7 در راه عشق شیوه دانش قبول نیست حیف ست سعی رهرو پا از جبین شناس
8 از دهر غیر گردش رنگی پدید نیست این روضه را سراب گل و یاسمین شناس
9 حسرت صلای ربط سر و دست می زند نقش ضمیر شاه ز تاج و نگین شناس
10 بی غم نهاد مرد گرامی نمی شود زنهار قدر خاطر اندوهگین شناس
11 دور قدح به نوبت و میخوارگان گروه آوخ ز ساقیان یسار از یمین شناس
12 غالب مذاق ما نتوان یافتن ز ما رو شیوه نظیری و طرز حزین شناس