1 درآ که در دل خسته توان درآید باز بیا که در تن مرده روان درآید باز
2 بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
3 غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت ز خیل شادی روم رخت زداید باز
4 به پیش آینه دل هر آن چه میدارم بجز خیال جمالت نمینماید باز
5 بدان مثل که شب آبستن است روز از تو ستاره میشمرم تا که شب چه زاید باز
6 بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ به بوی گلبن وصل تو میسراید باز
معنی شعر:
در دوری عزیزی سخت غصه دار و چشم به راه هستی. و برای وصال او بی تابی میکنی. ترا بشارت باد که به روز وصال یار نزدیک است. صبور و مصمم باش، و از فراز و نشیب و سختی ها زندگی باکی نداشته باش