بطعنه پیش سگی گفت گربه از پروین اعتصامی قطعه‌ 52

پروین اعتصامی

آثار پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین

1 بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین قبیلهٔ تو بسی تیره‌روز و ناشادند

2 میان کوی بخسبی و استخوان خائی بداختری چو تو را، کاشکی نمیزادند

3 برو به مطبخ شه یا بمخزن دهقان بشهر و قریه، بسی خانه‌ها که آبادند

4 کباب و مرغ و پنیر است و شیر، طعمهٔ من ز حیله‌ام همه کار آگهان بفریادند

5 جفای نان نکشیدست یکتن از ما، لیک گرسنگان شما بیشتر ز هفتادند

6 بگفت، راست نگردد بنای طالع ما چرا که از ازلش پایه، راست ننهادند

7 مرا به پشت سرافکند حکم چرخ، ز خلق شگفت نیست گرم در بروی نگشادند

8 کسی بخانهٔ مردم بمیهمانی رفت که روز سور، کسی از پیش فرستادند

9 بروزی دگران چون طمع توانم کرد مرا ز خوان قضا، قسمت استخوان دادند

10 تو خلق دهر ندانسته‌ای چه بی باکند تو عهدها نشنیدی چه سست بنیادند

11 کسی بلطف، بدرماندگان نظر نکند درین معامله، دلها ز سنگ و پولادند

12 هزار مرتبه، فقر از توانگری خوشتر توانگران، همه بدنام ظلم و بیدادند

13 نخست رسم و ره ما، درستکاری ماست قبیلهٔ تو، در آئین دزدی استادند

14 برای پرورش تن، بدام بدنامی نیوفتند کسانی که بخرد و رادند

15 پی هوی و هوس، نوع خودپرست شما سحر ببصره و هنگام شب ببغدادند

16 ز جور سال و مه ایدوست کس نرست، تمام اسیر فتنهٔ دیماه و تیر و مردادند

17 بچهره‌ها منگر، خاطر شکسته بسی است عروس دهر چو شیرین و خلق فرهادند

18 من از فتادگی خویش هیچ غم نخورم فتادگان چنین، هیچگه نیفتادند

19 اسیر نفس توئی، همچو ما گرفتاران ز بند بندگی حرص و آز، آزادند

20 تو شاد باش و دل آسوده زندگانی کن سگان، به بدسری روزگار معتادند

عکس نوشته
کامنت
comment