سگی شکایت ایام بر کسی از سعدی شیرازی قطعه‌ 577

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سگی شکایت ایام بر کسی می‌کرد

1 سگی شکایت ایام بر کسی می‌کرد نبینی‌ام که چه برگشته حال و مسکینم

2 نه آشیانه چو مرغان نه غله چون موران قناعتم صفت و بردباری آیینم

3 هزار سنگ پریشان به یک نگه بخورم که اوفتاده نبینی بر ابروان چینم

4 که در ریاضت و خلوت مقام من دارد؟ که جامه خواب کلوخست و سنگ بالینم

5 به لقمه‌ای که تناول کنم ز دست کسی رواست گر بزند بعد از آن به زوبینم

6 گرم دهند خورم ورنه می‌روم آزاد نه همچو آدمیان خشمناک بنشینم

7 چو گربه درنربایم ز دست مردم چیز ور اوفتاده بود ریزه ریزه برچینم

8 مرا نه برگ زمستان نه عیش تابستان کفایتست همین پوستین پارینم

9 به جای من که نشیند که در مقام رضا برابر است گلستان و تل سرگینم

10 مرا که سیرت ازین جنس و خوی ازین صفتست چه کرده‌ام که سزاوار سنگ و نفرینم؟

11 جواب داد کزین بیش نعت خویش مگوی که خیره گشت ز صفت زبان تحسینم

12 همین دو خصلت ملعون کفایتست تو را غریب دشمن و مردارخوار می‌بینم

عکس نوشته
کامنت
comment