1 یکدمک با خود آ، ببین چه کسی از که دوری و با که هم نفسی
2 جور کم، به ز لطف کم باشد که نمک بر جراحتم پاشد
3 جور کم، بوی لطف آید از او لطف کم، محض جور زاید از او
4 لطف دلدار اینقدر باید که رقیبی از او به رشک آید
1 رندان گاهی ملک جهان میبازند گاهی به نگاهی، دل و جان میبازند
2 این طور قمار، نه چند است و نه چون هر طور برآید، آنچنان میبازند
1 یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی از که دوری و با که هم نفسی
2 ناز بر بلبلان بستان کن! تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی
1 نقض کرم است آن که قدرش در حوصلهٔ امید گنجد