جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

کودکی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 89

مثنوی معنوی 89 ام از 6329 دفتر دوم

کودکی در پیش تابوت پدر

1 کودکی در پیش تابوت پدر زار می‌نالید و بر می‌کوفت سر

2 کای پدر آخر کجاات می‌برند تا ترا در زیر خاکی آورند

3 می‌برندت خانه‌ای تنگ و زحیر نی درو قالی و نه در وی حصیر

4 نی چراغی در شب و نه روز نان نه درو بوی طعام و نه نشان

5 نی درش معمور نی بر بام راه نی یکی همسایه کو باشد پناه

6 چشم تو که بوسه‌گاه خلق بود چون شود در خانهٔ کور و کبود

7 خانهٔ بی‌زینهار و جای تنگ که درو نه روی می‌ماند نه رنگ

8 زین نسق اوصاف خانه می‌شمرد وز دو دیده اشک خونین می‌فشرد

9 گفت جوحی با پدر ای ارجمند والله این را خانهٔ ما می‌برند

10 گفت جوحی را پدر ابله مشو گفت ای بابا نشانیها شنو

11 این نشانیها که گفت او یک بیک خانهٔ ما راست بی تردید و شک

12 نه حصیر و نه چراغ و نه طعام نه درش معمور و نه صحن و نه بام

13 زین نمط دارند بر خود صد نشان لیک کی بینند آن را طاغیان

14 خانهٔ آن دل که ماند بی ضیا از شعاع آفتاب کبریا

15 تنگ و تاریکست چون جان جهود بی نوا از ذوق سلطان ودود

16 نه در آن دل تافت نور آفتاب نه گشاد عرصه و نه فتح باب

17 گور خوشتر از چنین دل مر ترا آخر از گور دل خود برتر آ

18 زنده‌ای و زنده‌زاد ای شوخ و شنگ دم نمی‌گیرد ترا زین گور تنگ

19 یوسف وقتی و خورشید سما زین چه و زندان بر آ و رو نما

20 یونست در بطن ماهی پخته شد مخلصش را نیست از تسبیح بد

21 گر نبودی او مسبح بطن نون حبس و زندانش بدی تا یبعثون

22 او بتسبیح از تن ماهی بجست چیست تسبیح آیت روز الست

23 گر فراموشت شد آن تسبیح جان بشنو این تسبیحهای ماهیان

24 هر که دید الله را اللهیست هر که دید آن بحر را آن ماهیست

25 این جهان دریاست و تن ماهی و روح یونس محجوب از نور صبوح

26 گر مسبح باشد از ماهی رهید ورنه در وی هضم گشت و ناپدید

27 ماهیان جان درین دریا پرند تو نمی‌بینی که کوری ای نژند

28 بر تو خود را می‌زنند آن ماهیان چشم بگشا تا ببینیشان عیان

29 ماهیان را گر نمی‌بینی پدید گوش تو تسبیحشان آخر شنید

30 صبر کردن جان تسبیحات تست صبر کن کانست تسبیح درست

31 هیچ تسبیحی ندارد آن درج صبر کن الصبر مفتاح الفرج

32 صبر چون پول صراط آن سو بهشت هست با هر خوب یک لالای زشت

33 تا ز لالا می‌گریزی وصل نیست زانک لالا را ز شاهد فصل نیست

34 تو چه دانی ذوق صبر ای شیشه‌دل خاصه صبر از بهر آن نقش چگل

35 مرد را ذوق از غزا و کر و فر مر مخنث را بود ذوق از ذکر

36 جز ذکر نه دین او و ذکر او سوی اسفل برد او را فکر او

37 گر برآید تا فلک از وی مترس کو به عشق سفل آموزید درس

38 او به سوی سفل می‌راند فرس گرچه سوی علو جنباند جرس

39 از علمهای گدایان ترس چیست کان علمها لقمهٔ نان را رهیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کودکی در پیش تابوت پدر

شاعر شعر کودکی در پیش تابوت پدر چه کسی است ؟

شاعر شعر کودکی در پیش تابوت پدر جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر کودکی در پیش تابوت پدر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر کودکی در پیش تابوت پدر چیست ؟

قالب شعر کودکی در پیش تابوت پدر مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر کودکی در پیش تابوت پدر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر