- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کاروانی شکر از مصر به شیراز آید اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
2 گو تو بازآی که گر خون منت در خورد است پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید
3 نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار چیست تا در نظر عاشق جانباز آید
4 من خود این سنگ به جان میطلبیدم همه عمر کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
5 اگر این داغ جگرسوز که بر جان من است بر دل کوه نهی سنگ به آواز آید
6 من همان روز که روی تو بدیدم گفتم هیچ شک نیست که از روی چنین ناز آید
7 هر چه در صورت عقل آید و در وهم و قیاس آن که محبوب من است از همه ممتاز آید
8 گر تو بازآیی و بر ناظر سعدی بروی هیچ غم نیست که منظور به اعزاز آید