1 ای بت زیبا کافر دلی و کافر دین کفر و ایمان شده از زلف و رخت هر دو یقین
2 اگر آن ظلمت کاندر دل پر ظلمت توست روز را بودی تاریک شدی روی زمین
3 وگر آن نور که بر دو رخ نورانی توست در دلت بودی جای تو بدی خلد برین
1 کس را بر اختیار خدای اختیار نیست بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
2 قسمت چنان که باید کردست در ازل و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
1 آمد فرج ما ز ستم های ستمکار چون بوالفرج رستم آمد سر احرار
2 زین پس نرود پیش به ما برستم کس بر ما نشود هیچ ستمگر به ستم کار
1 تا تو را در جهان بقا باشد عز و اقبال در قفا باشد
2 ای بزرگی که تابش خورشید پیش رای تو چون سها باشد