معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و از جلال عضد غزل 248

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه

1 معشوقه به چنگ آر و می و چنگ و چغانه کاحوال جهان جمله فسون است و فسانه

2 ساقی به می از لوح دلم عقل فروشوی تا چند غم عالم و افسوس زمانه

3 کوته نظران چهره مقصود نبینند تیر از نظر راست شود سوی نشانه

4 آن سوز که در سینه من دوش نهان بود امروز به خورشید رسانید زبانه

5 گر اهل دلی عیب مکن بی خبران را بر عاشق دلداده نگیرند بهانه

6 پُر شو ز مَی ای دلشده تا دوش به دوشت آرند چو چنگ از در میخانه به خانه

7 آمد به لب خشک ز غم کشتی جانم وین بحر طلب را نه پدید است کرانه

8 خرّم دل آن کاو چو جلال از همه عالم بگرفت کناری و برون شد ز میانه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر