- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود غایب از دیده نگردد ز مقابل برود
2 دولتی بود که مردیم به هنگام وداع آنقدر زنده نماندیم که محمل برود
3 راه بیگانگیی پیش نداری که کسی به دلیل ره و طی کردن منزل برود
4 صبر داریم که این تهمت عشق از سر غیر همچو خون بحل از گردن قاتل برود
5 قصه ما به عزیزان وطن خواهد گفت هرکه را تخته ازین ورطه به ساحل برود
6 نیکویی دوستی آرد به دل دشمن و دوست همه جا سر زند این ریشه چو در گل برود
7 مرد عاشق ندهد دل به تماشای جهان آن دهد کیسه به طرار که غافل برود
8 سر چشمان تو گردم که زبس خونخواری قطره ای خون نگذارد که ز بسمل برود
9 من و آزار «نظیری » به کسی عارم باد به زبان آید از آنم گله کز دل برود