1 کس را چو زبان نرم خود همدم نیست! پشتی، چون روی گرم در عالم نیست
2 از بد گهران، چه نقص خوشخویان را؟ تا شیشه بود نرم، ز سنگش غم نیست
1 گل چو او خواهد شود، بنگر خیال خام را؟ سرو حرف قد زند پیشش، ببین اندام را
2 می کند کیفیت آن چهره، یک سر جام را پخته سازد آتش لعل تو، حرف خام را
1 بسکه گردیدند همراهان ما دلگیر ما کس بگرد ما نمی گردد، مگر زنجیر ما
2 برنگشتیم از جهان زانسان که رو وا پس کنیم مزد نقاشی که مستقبل کشد تصویر ما
1 چون کند سویم نظر، چشم از کجا خواب از کجا چون دهد تاب کمر، دل از کجا؟ تاب از کجا؟
2 ظالمان را باغ زینت خرم است از خون خلق ورنه این گلهای خنجر، میخورد آب از کجا؟