منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی
منوچهر آتشی

همه جا می بينمت از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 10

اشعار پراکنده 10 ام از 55 اشعار پراکنده

همه جا می بينمت

1 همه جا می بينمت

2 به درخت و پرده و آیينه

3 نمی دانم اما تو مرا دنبال می کنی

4 یا من تو را ؟

5 ای چشم شیرین زیبا .

6 به گلها می بینیم و می بینمت

7 به گلها نشسته ای و می بینیم

8 بر آب می نگرم و می بينمت

9 در آب می لرزی و می بینیم

10 تو مرا جست و جو می کنی یا من تو را

11 ای چشم شیرین دلربا .

12 همه رویاهايم را نیلوفری کرده ای

13 و همه خیال هایم را به بوی شراب آغشته ای

14 همه جا

15 گرمای خانه و جان و جهان است حضورت

16 ولی چشم که باز می کنم  نمی بینمت ديگر

17 با آن که می دانم تو می بینیم همه جا

18 من شیدای توام

19 یا تو مرا گرفته ای به بازوی سودا

20 ای چشم شیرین بی پروا !

21 آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم

22 همیشه

23 همیشه بی‌تو گذشته است جهان

24 و می‌گذرد

25 همیشه

26 همیشه بی‌تو چرخیده است زمین

27 و می‌چرخد

28 چگونه بگویم آه

29 همیشه

30 هرچند اما

31 تو بی‌جهان نگذشته‌ای بر من

32 و بی‌زمین نچرخیده‌ای گردم

33 همیشه بوده‌ای و نبوده‌ای

34 همیشه ، هستی و نیستی

35 و دور که شده‌ام از پندارم

36 زمین چرخیده است

37 زمان گذشته است

38 و غزالان به دره‌ها زاییده‌اند

39 بی‌آن‌که تبی فرا رسیده باشد اعصاب نباتیم را

40 چگونه بگویم آری

41 که بی‌تو نبوده‌ام هرگز

42 که بی‌تو من هرگز

43 نچرخیده‌ام

44 به کردار سنگ یاوه‌ای همراه زمین

45 گرد هیچ آفتابی

46 و نروییده‌ام

47 چنان گیاهی

48 کناره سنگی

49 تا نه انتظار نزول انگشتانت به چیدنم

50 تقدیری بوده باشد منتظر

51 در ریشه

52 چگونه بگویم آه

53 که معنی نمی‌دهم بی‌تو

54 چنان که معنی نمی‌دهد جهان

55 بی‌ما

56 (اشعار منوچهر آتشی)

57 کجای جهان بگذارم‌ ات

58 تا زیباتر شود آن‌جا ؟

59 ستاره به ستاره

60 به جادوی ذهن و بال شهاب

61 گردانده‌ام

62 کاکل گل‌بویت را

63 به هر ستاره

64 تاری داده‌ام

65 طره‌ای به هر منظومه

66 به هر کهکشان دسته‌ای

67 به کیهان

68 عطری داده‌ام

69 که می‌گردد گیج

70 گرد خویش

71 کوچه به کوچه رفته‌ام

72 شهر به شهر

73 دیار به دیار

74 نام‌ات را

75 به یاد هر پنجره آورده‌ام

76 به یاد هر چارراه

77 به یاد هر بندر

78 وفرودگاه

79 تا نظام یافته

80 آشنایی‌ها

81 نظام یافته

82 تپش‌ها

83 و جهانی شده

84 زبان اندوه

85 برگ به برگ

86 برده‌ام طراوت رخسارت را

87 با بال پروانه و تار موی نسیم

88 درخت به درخت

89 و جنگل به جنگل

90 وسبزینه‌ی جان‌ات را

91 قسمت کرده‌ام

92 میان خشک‌های جهان

93 تا جان یافته باشد هر چیز

94 و ایستاده باشد هر چیز

95 کمربسته

96 برابر بلندای خرم‌ات

97 کجای جهان بگذارم‌ات

98 تا زیباتر شود آن‌جا ؟

99 برگ به برگ و ساقه به ساقه

100 به باغ‌های جهان داده‌ام

101 نام‌ات را

102 و چشمان‌ات را

103 به آسمان داده‌ام

104 تا ببینی مرا هم

105 که نمی‌بینم جز تو را

106 با هزار چشم و هزار ستاره‌ی مسامات‌ام

107 منوچهر آتشی

108 گفتم : سلام

109 آمده‌ام تا دوباره بنویسمت

110 و هیزم کلمه ریختم آنجا

111 گفتم : می‌خواهم بدانم نون نامت

112 چه گونه بر تنور حس امروزم می‌چسبد

113 و‌امروز نبضم

114 چه انفجاری خواهد داشت

115 وقتی بگویم دوستت دارم

116 می‌خواهم دوباره بچینمت

117 ای میوه‌ی رسیده‌ی کامل

118 ای اتفاق هر نفس افتادنی

119 ای گوشت شیرین خالص تابستان

120 می‌خواهم دوباره بخوانمت

121 تا دوباره خواندنت را

122 پرندگان مهاجر ترانه‌ی اشتیاق وطن کنند

123 و آسمان غروب پاییزی

124 یکسره کهکشانی از ترانه و پرواز شود

125 (اشعار منوچهر آتشی)

126 همه جا می‌بینم‌ات

127 به درخت و پرده و آینه

128 نمی‌دانم اما

129 تو مرا دنبال می‌کنی

130 یا من تو را

131 ای چشم شیرین زیبا

132 به گل‌ها می‌بینیم و می‌بینم‌ات

133 به گل‌ها نشسته‌ای و می‌بینیم

134 بر آب می‌نگرم و می‌بینم‌ات

135 در آب می‌لرزی و می‌بینیم

136 تو مرا جست‌وجو می‌کنی یا من تو را ای چشم شیرین دل‌ربا

137 همه‌ رویاهایم را نیلوفری کرده‌ای

138 و همه‌ خیال‌هایم را به بوی شراب آغشته‌ای

139 همه‌جا

140 گرمای خانه و جان و جهان است حضورت

141 ولی چشم که باز می‌کنم

142 نمی‌بینم‌ات دیگر

143 با آن‌که می‌دانم

144 تو می‌بینی‌ام همه جا

145 من شیدای توام

146 یا تو مرا گرفته‌ای به بازوی سودا

147 ای چشم شیرین بی‌پروا

148 منوچهر آتشی

149 بنشین تا بنویسمت

150 برخیز تا ببینمت

151 بخرام تا بخوانمت به آواز چکاو و قناری

152 واژه هایم

153 بر تابستان پیکرت عریانی

154 بر زمستان اندامت

155 کرک و مخمل و بارانی است

156 واژه هایم

157 زلف و گریبانت را

158 عطر و ستاره

159 وحجاب و وسوسه اند

160 ترانه هایم

161 به هیئت اندامت

162 در ایوان و اتاق

163 در آشپزخانه و حیاط

164 می چرخند

165 می خندند

166 می لندند و می خوانند

167 واژه هایم

168 به زلالی دستت

169 و به ظرافت انگشتانت

170 بر کاکل لادنی می بارند

171 ساقه یاسی می کشنند

172 و شهوت کاکتوسی را بر می انگیزند

173 چه روز بود

174 از چه سال

175 پگاه یا پسینگاه ؟

176 که از بیشه زار خیالم بیرون خرامیدی

177 گیسو حجاب عریانی

178 و شرم را

179 شیطان شکیباییم کردی ؟

180 چه شب بود

181 به چه ماه

182 که به تالار شعرم درآمدی

183 پیدا و پنهان از پس ستونها

184 و یورش بردی به خلوت پرهیزم

185 به شور و کرشمه و آواز ؟

186 برخیز تا بسرایمت

187 بخرام تا بخرانمت

188 پیش آی تا ببوسمت

189 (اشعار منوچهر آتشی)

190 یا انگشتی بر لبان

191 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند

192 هرزگان می توانند

193 یکی از دل ها عاشق ترین باید بمیرد

194 هرزگان نمی دانند

195 شاید راه دیگری باشد

196 تو می گویی

197 می توان به غریزه ی سازش بازگشت

198 کبک سفید در زمستان قطبی

199 بوآ ی سبز بر درختان جنگلی

200 آهوبره ی خالدار میان بهار گرمسیری

201 شیادان می توانند

202 شاید راه دیگری هم باشد

203 من می گویم

204 نامی تازه برایت بر می گزینم

205 که من بدانم و تو فقط

206 نامی که از میان برگ های شعر من پر بکشد

207 چهچهی بزند یا سوتی بلند

208 عشوه ای بگشاید به شکفتن غنچه وار

209 اشکی از عذار فروچکاند

210 و هرکس گمان کند که مخاطب اوست

211 اما فقط من و تو یقین کنیم

212 عاشقان می توانند

213 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند

214 اگر می خواهی بمیرم

215 خنجر و فنجان زهر را دور انداز

216 لبخندی بخلان در جانم

217 یا انگشتی بگذار بر لبانم

218 همین

219 عاشقان می توانند

220 (اشعار منوچهر آتشی)

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر همه جا می بينمت

شاعر شعر همه جا می بينمت چه کسی است ؟

شاعر شعر همه جا می بينمت منوچهر آتشی می باشد.

شعر همه جا می بينمت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر همه جا می بينمت چیست ؟

قالب شعر همه جا می بينمت اشعار پراکنده است

مضمون اصلی شعر همه جا می بينمت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر