-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتم : سلام
2 آمدهام تا دوباره بنویسمت
3 و هیزم کلمه ریختم آنجا
4 گفتم : میخواهم بدانم نون نامت
5 چه گونه بر تنور حس امروزم میچسبد
6 وامروز نبضم
7 چه انفجاری خواهد داشت
8 وقتی بگویم دوستت دارم
9 میخواهم دوباره بچینمت
10 ای میوهی رسیدهی کامل
11 ای اتفاق هر نفس افتادنی
12 ای گوشت شیرین خالص تابستان
13 میخواهم دوباره بخوانمت
14 تا دوباره خواندنت را
15 پرندگان مهاجر ترانهی اشتیاق وطن کنند
16 و آسمان غروب پاییزی
17 یکسره کهکشانی از ترانه و پرواز شود
18 (اشعار منوچهر آتشی)
19 همه جا میبینمات
20 به درخت و پرده و آینه
21 نمیدانم اما
22 تو مرا دنبال میکنی
23 یا من تو را
24 ای چشم شیرین زیبا
25 به گلها میبینیم و میبینمات
26 به گلها نشستهای و میبینیم
27 بر آب مینگرم و میبینمات
28 در آب میلرزی و میبینیم
29 تو مرا جستوجو میکنی یا من تو را ای چشم شیرین دلربا
30 همه رویاهایم را نیلوفری کردهای
31 و همه خیالهایم را به بوی شراب آغشتهای
32 همهجا
33 گرمای خانه و جان و جهان است حضورت
34 ولی چشم که باز میکنم
35 نمیبینمات دیگر
36 با آنکه میدانم
37 تو میبینیام همه جا
38 من شیدای توام
39 یا تو مرا گرفتهای به بازوی سودا
40 ای چشم شیرین بیپروا
41 منوچهر آتشی
42 بنشین تا بنویسمت
43 برخیز تا ببینمت
44 بخرام تا بخوانمت به آواز چکاو و قناری
45 واژه هایم
46 بر تابستان پیکرت عریانی
47 بر زمستان اندامت
48 کرک و مخمل و بارانی است
49 واژه هایم
50 زلف و گریبانت را
51 عطر و ستاره
52 وحجاب و وسوسه اند
53 ترانه هایم
54 به هیئت اندامت
55 در ایوان و اتاق
56 در آشپزخانه و حیاط
57 می چرخند
58 می خندند
59 می لندند و می خوانند
60 واژه هایم
61 به زلالی دستت
62 و به ظرافت انگشتانت
63 بر کاکل لادنی می بارند
64 ساقه یاسی می کشنند
65 و شهوت کاکتوسی را بر می انگیزند
66 چه روز بود
67 از چه سال
68 پگاه یا پسینگاه ؟
69 که از بیشه زار خیالم بیرون خرامیدی
70 گیسو حجاب عریانی
71 و شرم را
72 شیطان شکیباییم کردی ؟
73 چه شب بود
74 به چه ماه
75 که به تالار شعرم درآمدی
76 پیدا و پنهان از پس ستونها
77 و یورش بردی به خلوت پرهیزم
78 به شور و کرشمه و آواز ؟
79 برخیز تا بسرایمت
80 بخرام تا بخرانمت
81 پیش آی تا ببوسمت
82 (اشعار منوچهر آتشی)
83 یا انگشتی بر لبان
84 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند
85 هرزگان می توانند
86 یکی از دل ها عاشق ترین باید بمیرد
87 هرزگان نمی دانند
88 شاید راه دیگری باشد
89 تو می گویی
90 می توان به غریزه ی سازش بازگشت
91 کبک سفید در زمستان قطبی
92 بوآ ی سبز بر درختان جنگلی
93 آهوبره ی خالدار میان بهار گرمسیری
94 شیادان می توانند
95 شاید راه دیگری هم باشد
96 من می گویم
97 نامی تازه برایت بر می گزینم
98 که من بدانم و تو فقط
99 نامی که از میان برگ های شعر من پر بکشد
100 چهچهی بزند یا سوتی بلند
101 عشوه ای بگشاید به شکفتن غنچه وار
102 اشکی از عذار فروچکاند
103 و هرکس گمان کند که مخاطب اوست
104 اما فقط من و تو یقین کنیم
105 عاشقان می توانند
106 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند
107 اگر می خواهی بمیرم
108 خنجر و فنجان زهر را دور انداز
109 لبخندی بخلان در جانم
110 یا انگشتی بگذار بر لبانم
111 همین
112 عاشقان می توانند
113 (اشعار منوچهر آتشی)