منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی
منوچهر آتشی

گفتم : سلام از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 13

اشعار پراکنده 13 ام از 55 اشعار پراکنده

گفتم : سلام

1 گفتم : سلام

2 آمده‌ام تا دوباره بنویسمت

3 و هیزم کلمه ریختم آنجا

4 گفتم : می‌خواهم بدانم نون نامت

5 چه گونه بر تنور حس امروزم می‌چسبد

6 و‌امروز نبضم

7 چه انفجاری خواهد داشت

8 وقتی بگویم دوستت دارم

9 می‌خواهم دوباره بچینمت

10 ای میوه‌ی رسیده‌ی کامل

11 ای اتفاق هر نفس افتادنی

12 ای گوشت شیرین خالص تابستان

13 می‌خواهم دوباره بخوانمت

14 تا دوباره خواندنت را

15 پرندگان مهاجر ترانه‌ی اشتیاق وطن کنند

16 و آسمان غروب پاییزی

17 یکسره کهکشانی از ترانه و پرواز شود

18 (اشعار منوچهر آتشی)

19 همه جا می‌بینم‌ات

20 به درخت و پرده و آینه

21 نمی‌دانم اما

22 تو مرا دنبال می‌کنی

23 یا من تو را

24 ای چشم شیرین زیبا

25 به گل‌ها می‌بینیم و می‌بینم‌ات

26 به گل‌ها نشسته‌ای و می‌بینیم

27 بر آب می‌نگرم و می‌بینم‌ات

28 در آب می‌لرزی و می‌بینیم

29 تو مرا جست‌وجو می‌کنی یا من تو را ای چشم شیرین دل‌ربا

30 همه‌ رویاهایم را نیلوفری کرده‌ای

31 و همه‌ خیال‌هایم را به بوی شراب آغشته‌ای

32 همه‌جا

33 گرمای خانه و جان و جهان است حضورت

34 ولی چشم که باز می‌کنم

35 نمی‌بینم‌ات دیگر

36 با آن‌که می‌دانم

37 تو می‌بینی‌ام همه جا

38 من شیدای توام

39 یا تو مرا گرفته‌ای به بازوی سودا

40 ای چشم شیرین بی‌پروا

41 منوچهر آتشی

42 بنشین تا بنویسمت

43 برخیز تا ببینمت

44 بخرام تا بخوانمت به آواز چکاو و قناری

45 واژه هایم

46 بر تابستان پیکرت عریانی

47 بر زمستان اندامت

48 کرک و مخمل و بارانی است

49 واژه هایم

50 زلف و گریبانت را

51 عطر و ستاره

52 وحجاب و وسوسه اند

53 ترانه هایم

54 به هیئت اندامت

55 در ایوان و اتاق

56 در آشپزخانه و حیاط

57 می چرخند

58 می خندند

59 می لندند و می خوانند

60 واژه هایم

61 به زلالی دستت

62 و به ظرافت انگشتانت

63 بر کاکل لادنی می بارند

64 ساقه یاسی می کشنند

65 و شهوت کاکتوسی را بر می انگیزند

66 چه روز بود

67 از چه سال

68 پگاه یا پسینگاه ؟

69 که از بیشه زار خیالم بیرون خرامیدی

70 گیسو حجاب عریانی

71 و شرم را

72 شیطان شکیباییم کردی ؟

73 چه شب بود

74 به چه ماه

75 که به تالار شعرم درآمدی

76 پیدا و پنهان از پس ستونها

77 و یورش بردی به خلوت پرهیزم

78 به شور و کرشمه و آواز ؟

79 برخیز تا بسرایمت

80 بخرام تا بخرانمت

81 پیش آی تا ببوسمت

82 (اشعار منوچهر آتشی)

83 یا انگشتی بر لبان

84 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند

85 هرزگان می توانند

86 یکی از دل ها عاشق ترین باید بمیرد

87 هرزگان نمی دانند

88 شاید راه دیگری باشد

89 تو می گویی

90 می توان به غریزه ی سازش بازگشت

91 کبک سفید در زمستان قطبی

92 بوآ ی سبز بر درختان جنگلی

93 آهوبره ی خالدار میان بهار گرمسیری

94 شیادان می توانند

95 شاید راه دیگری هم باشد

96 من می گویم

97 نامی تازه برایت بر می گزینم

98 که من بدانم و تو فقط

99 نامی که از میان برگ های شعر من پر بکشد

100 چهچهی بزند یا سوتی بلند

101 عشوه ای بگشاید به شکفتن غنچه وار

102 اشکی از عذار فروچکاند

103 و هرکس گمان کند که مخاطب اوست

104 اما فقط من و تو یقین کنیم

105 عاشقان می توانند

106 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند

107 اگر می خواهی بمیرم

108 خنجر و فنجان زهر را دور انداز

109 لبخندی بخلان در جانم

110 یا انگشتی بگذار بر لبانم

111 همین

112 عاشقان می توانند

113 (اشعار منوچهر آتشی)

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفتم : سلام

شاعر شعر گفتم : سلام چه کسی است ؟

شاعر شعر گفتم : سلام منوچهر آتشی می باشد.

شعر گفتم : سلام در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر گفتم : سلام چیست ؟

قالب شعر گفتم : سلام اشعار پراکنده است

مضمون اصلی شعر گفتم : سلام چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر