-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سبز و وسیع
2 ـ گاهی که ترکه می خورد از باد ـ
3 تاریک می شود چشم انداز.
4 تاریک می شود
5 تا روشنان جان زمین را به تماشا بگذارد
6 خورشید زیر سایه/ روشن سبز علف
7 با قلب رنگ می تپد
8 و از نگاه من
9 شط عظیم دیدار جاری می گردد.
10 آنک!
11 در زیر پوستِ سبز علف
12 نبض خیال می زند
13 و عشق چهره می نماید
14 آنک!
15 از کوره راه ساقه ی گندم، نگار می آید.
16 …
17 آنک! جهان کناره ی آرامی ست
18 که هایهوی توفان از آن بگذشته است
19 و دختران عریانش
20 بی وحشتی، در امتداد تپش های رام خود
21 زیر نگاه خسته ی ما دور می شوند.
22 آنک جهان ملول و مفکّر
23 بر گرده ی صبورِ استرِ سبز بهار
24 از تنگه های عطر گذر می کند
25 و چشم های تشنه شاعر
26 از فصل های زنده سفر می کند
27 آنک زمین برهنگیِ خیس خویش را
28 از جیب نیمه باز سبز بهار
29 در چشم می کشاند
30 و در مسیر او
31 چشمان پرخمار تماشا
32 تک ساقه های نرگس می افشاند
33 …
34 آنک زمین زنی ست
35 که کام یافته
36 از بستر طراوت، پس می خزد
37 و اهتزاز می یابد
38 در باد گردش خویش
39 آنک! زمان
40 گل می دهد در آتش رنگ و نور
41 و ارتفاع می یابد
42 در پیکر بلوغ.
43 آنک! زمانه می شکفد در تب نیاز
44 و پای دوست
45 از کوچه های شمشاد می آید
46 کنون رؤیای ما باغی است
47 بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
48 سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند
49 به ساق هر درختش یادگاری ها
50 و با هر یادگاری نقش یک سوگند
51 کنون رؤیای ما باغی است
52 زمین اما فراوان دارد اینسان باغ
53 که برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است
54 که ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است
55 که آن سوگند ها را نیز
56 همان نشتر که بر آن کنده حک کرده است ، بر این کنده حک کرده
57 است ، با یار دگر اما
58 که
59 گر شمشیر بارد از
60 کنون رویای ما باغی است
61 بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیک
62 بیا رسم قدیم یادگاری را براندازیم
63 و دل را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا
64 بیا تا یادگار عشق آتش ریشه ی خود را
65 به سنگ سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم
66 که با ران فریبش نسترد هرگز
67 که توفان زمانش نفکند از پا
68 که باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم