منوچهر آتشی

منوچهر آتشی

منوچهر آتشی
منوچهر آتشی

آه که چه می‌گویم از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 11

اشعار پراکنده 11 ام از 55 اشعار پراکنده

آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم

1 آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم

2 همیشه

3 همیشه بی‌تو گذشته است جهان

4 و می‌گذرد

5 همیشه

6 همیشه بی‌تو چرخیده است زمین

7 و می‌چرخد

8 چگونه بگویم آه

9 همیشه

10 هرچند اما

11 تو بی‌جهان نگذشته‌ای بر من

12 و بی‌زمین نچرخیده‌ای گردم

13 همیشه بوده‌ای و نبوده‌ای

14 همیشه ، هستی و نیستی

15 و دور که شده‌ام از پندارم

16 زمین چرخیده است

17 زمان گذشته است

18 و غزالان به دره‌ها زاییده‌اند

19 بی‌آن‌که تبی فرا رسیده باشد اعصاب نباتیم را

20 چگونه بگویم آری

21 که بی‌تو نبوده‌ام هرگز

22 که بی‌تو من هرگز

23 نچرخیده‌ام

24 به کردار سنگ یاوه‌ای همراه زمین

25 گرد هیچ آفتابی

26 و نروییده‌ام

27 چنان گیاهی

28 کناره سنگی

29 تا نه انتظار نزول انگشتانت به چیدنم

30 تقدیری بوده باشد منتظر

31 در ریشه

32 چگونه بگویم آه

33 که معنی نمی‌دهم بی‌تو

34 چنان که معنی نمی‌دهد جهان

35 بی‌ما

36 (اشعار منوچهر آتشی)

37 کجای جهان بگذارم‌ ات

38 تا زیباتر شود آن‌جا ؟

39 ستاره به ستاره

40 به جادوی ذهن و بال شهاب

41 گردانده‌ام

42 کاکل گل‌بویت را

43 به هر ستاره

44 تاری داده‌ام

45 طره‌ای به هر منظومه

46 به هر کهکشان دسته‌ای

47 به کیهان

48 عطری داده‌ام

49 که می‌گردد گیج

50 گرد خویش

51 کوچه به کوچه رفته‌ام

52 شهر به شهر

53 دیار به دیار

54 نام‌ات را

55 به یاد هر پنجره آورده‌ام

56 به یاد هر چارراه

57 به یاد هر بندر

58 وفرودگاه

59 تا نظام یافته

60 آشنایی‌ها

61 نظام یافته

62 تپش‌ها

63 و جهانی شده

64 زبان اندوه

65 برگ به برگ

66 برده‌ام طراوت رخسارت را

67 با بال پروانه و تار موی نسیم

68 درخت به درخت

69 و جنگل به جنگل

70 وسبزینه‌ی جان‌ات را

71 قسمت کرده‌ام

72 میان خشک‌های جهان

73 تا جان یافته باشد هر چیز

74 و ایستاده باشد هر چیز

75 کمربسته

76 برابر بلندای خرم‌ات

77 کجای جهان بگذارم‌ات

78 تا زیباتر شود آن‌جا ؟

79 برگ به برگ و ساقه به ساقه

80 به باغ‌های جهان داده‌ام

81 نام‌ات را

82 و چشمان‌ات را

83 به آسمان داده‌ام

84 تا ببینی مرا هم

85 که نمی‌بینم جز تو را

86 با هزار چشم و هزار ستاره‌ی مسامات‌ام

87 منوچهر آتشی

88 گفتم : سلام

89 آمده‌ام تا دوباره بنویسمت

90 و هیزم کلمه ریختم آنجا

91 گفتم : می‌خواهم بدانم نون نامت

92 چه گونه بر تنور حس امروزم می‌چسبد

93 و‌امروز نبضم

94 چه انفجاری خواهد داشت

95 وقتی بگویم دوستت دارم

96 می‌خواهم دوباره بچینمت

97 ای میوه‌ی رسیده‌ی کامل

98 ای اتفاق هر نفس افتادنی

99 ای گوشت شیرین خالص تابستان

100 می‌خواهم دوباره بخوانمت

101 تا دوباره خواندنت را

102 پرندگان مهاجر ترانه‌ی اشتیاق وطن کنند

103 و آسمان غروب پاییزی

104 یکسره کهکشانی از ترانه و پرواز شود

105 (اشعار منوچهر آتشی)

106 همه جا می‌بینم‌ات

107 به درخت و پرده و آینه

108 نمی‌دانم اما

109 تو مرا دنبال می‌کنی

110 یا من تو را

111 ای چشم شیرین زیبا

112 به گل‌ها می‌بینیم و می‌بینم‌ات

113 به گل‌ها نشسته‌ای و می‌بینیم

114 بر آب می‌نگرم و می‌بینم‌ات

115 در آب می‌لرزی و می‌بینیم

116 تو مرا جست‌وجو می‌کنی یا من تو را ای چشم شیرین دل‌ربا

117 همه‌ رویاهایم را نیلوفری کرده‌ای

118 و همه‌ خیال‌هایم را به بوی شراب آغشته‌ای

119 همه‌جا

120 گرمای خانه و جان و جهان است حضورت

121 ولی چشم که باز می‌کنم

122 نمی‌بینم‌ات دیگر

123 با آن‌که می‌دانم

124 تو می‌بینی‌ام همه جا

125 من شیدای توام

126 یا تو مرا گرفته‌ای به بازوی سودا

127 ای چشم شیرین بی‌پروا

128 منوچهر آتشی

129 بنشین تا بنویسمت

130 برخیز تا ببینمت

131 بخرام تا بخوانمت به آواز چکاو و قناری

132 واژه هایم

133 بر تابستان پیکرت عریانی

134 بر زمستان اندامت

135 کرک و مخمل و بارانی است

136 واژه هایم

137 زلف و گریبانت را

138 عطر و ستاره

139 وحجاب و وسوسه اند

140 ترانه هایم

141 به هیئت اندامت

142 در ایوان و اتاق

143 در آشپزخانه و حیاط

144 می چرخند

145 می خندند

146 می لندند و می خوانند

147 واژه هایم

148 به زلالی دستت

149 و به ظرافت انگشتانت

150 بر کاکل لادنی می بارند

151 ساقه یاسی می کشنند

152 و شهوت کاکتوسی را بر می انگیزند

153 چه روز بود

154 از چه سال

155 پگاه یا پسینگاه ؟

156 که از بیشه زار خیالم بیرون خرامیدی

157 گیسو حجاب عریانی

158 و شرم را

159 شیطان شکیباییم کردی ؟

160 چه شب بود

161 به چه ماه

162 که به تالار شعرم درآمدی

163 پیدا و پنهان از پس ستونها

164 و یورش بردی به خلوت پرهیزم

165 به شور و کرشمه و آواز ؟

166 برخیز تا بسرایمت

167 بخرام تا بخرانمت

168 پیش آی تا ببوسمت

169 (اشعار منوچهر آتشی)

170 یا انگشتی بر لبان

171 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند

172 هرزگان می توانند

173 یکی از دل ها عاشق ترین باید بمیرد

174 هرزگان نمی دانند

175 شاید راه دیگری باشد

176 تو می گویی

177 می توان به غریزه ی سازش بازگشت

178 کبک سفید در زمستان قطبی

179 بوآ ی سبز بر درختان جنگلی

180 آهوبره ی خالدار میان بهار گرمسیری

181 شیادان می توانند

182 شاید راه دیگری هم باشد

183 من می گویم

184 نامی تازه برایت بر می گزینم

185 که من بدانم و تو فقط

186 نامی که از میان برگ های شعر من پر بکشد

187 چهچهی بزند یا سوتی بلند

188 عشوه ای بگشاید به شکفتن غنچه وار

189 اشکی از عذار فروچکاند

190 و هرکس گمان کند که مخاطب اوست

191 اما فقط من و تو یقین کنیم

192 عاشقان می توانند

193 نمی توان با یک دل دو عشق را از گردنه ها گذراند

194 اگر می خواهی بمیرم

195 خنجر و فنجان زهر را دور انداز

196 لبخندی بخلان در جانم

197 یا انگشتی بگذار بر لبانم

198 همین

199 عاشقان می توانند

200 (اشعار منوچهر آتشی)

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم

شاعر شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم چه کسی است ؟

شاعر شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم منوچهر آتشی می باشد.

شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم چیست ؟

قالب شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم اشعار پراکنده است

مضمون اصلی شعر آه که چه می‌گویم و چگونه بگویم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر