1 تهران شکوفه باران است

2 ای مهربان که ساکن در غربتی

3 آن گل که در دلت به امانت ماند

4 وقت است بشکفد

5 پیغام ارتباط میان دو شهر

6 پیغام شادباش تو با عشق دوردست

7 بی نشان درتو سفر کردم

8 صبح لبخند تو را نوشیدم

9 شام گیسوی تو بارید به من

10 گل یاقوت که در نقره نفس می زد

11 گفت : ای دوست مرا پرپر کن

12 و

13 بیاموز به من ،‌ غرق شدن

14 در همین آه بلندی که به دریا جاری است

15 در سراپای تو پارو زدم و

16 لذت غرق شدن با هم را

17 لحظه ای تجربه کردم که گریخت

18 خواننده ی دوره گرد

19 با دسته ی همسرای همراهان

20 در باغچظه ی حیاط می خواندند

21 درخلوت خویش ، شاعر

22 اندیشید

23 این شهر پر از صدای باران است

24 موسیقی اگر صدای باران نیست

25 البته هدیه ی بهاران است

26 آهسته به ایوان رفت

27 که گچ بری سقف

28 در ذره ی رنگ ها درخشش داشت

29 دیگر اثر از گروه آواز نبود

30 اما سرشاخه های نورسته

31 خواننده ی تنهایی تمرین می

32 کرد

33 یک بلبل تک سرا که آوازش

34 با رنگ گلاب پاش می بارید

35 ای غنچه ی انگشت نوازنده

36 ای برگ امید در کف بازنده

37 ای پنجه ی آرمیده بر بالش

38 آه ، ای رگ آسمانی گردن

39 ای دل که ترنج زنده ای بین دو سیب

40 چشمی که تمام شب نخوابیده ای

41 تا صبح ملافه های آبی

42 رنگ

43 از تو آموختم این تنهایی

44 آشیان سوختن و رفتن را

45 تن آزاد که یک لحظه کنیزی را با میل پذیرفت ی

46 نوک زدم سیب تو را

47 سرخ شد خاطره ام

48 ببر سبزی شادمان برگی نوک زد

49 و جانب جشن تازه پرواز گرفت

50 و برگچه های مانده از تصنیفش

51 در آبی ناب روز ،

52 پرپر می شد

53 رؤیای سفر در آسمان می افشاند

54 آواز خداحافظی اش را می خواند

55 دیروز کجا بودی ، امروز کجا رفتی

56 ای عشق چرا آمدی ، ای عشق چرا رفتی ؟

57 (

58 اشعار محمد علی سپانلو

59 )