1 ای ساقی از آن راح خوش روح افراز کاو شیشه به بوی او کند جان پرواز
2 بیخویشتنم بکن که بیگانه چنانک جام از می و می ز جام نشناسم باز
1 ای کرده مرا عشق تو در عالم فاش افکنده مرا تو در میان اوباش
2 شهری خبر است که زاهدی شد قلّاش چون پرده دریده شد کنون ما را باش
1 گر نام نباشد به جهان ننگ اینک ور صلح نباشد به جهان جنگ اینک
2 ساقی می لعل و ارغوان رنگ اینک ای هرکه نمیخورد سر و سنگ اینک