1 هر خسته که در مصطبه مسکن دارد دودی زمن سوخته خرمن دارد
2 هر جا که سیه گلیم و آواره دلی است شاگرد من است و خرقه از من دارد
1 اسرار خرابات کسانی دانند خود را زوجود خویش بیرون دانند
2 بر صدر خرابات نشیند هشیار پر کرده شراب وصل می گردانند
1 آباد خرابات ز می خوردن ماست خون دوهزار توبه در گردن ماست
2 زان میکنم این توبه و زان میشکنم کآرایش توبه از گنه کردن ماست