آنها که ازو پیاله از اوحدالدین کرمانی رباعی 13
1. آنها که ازو پیاله نوشی بزنند
بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند
1. آنها که ازو پیاله نوشی بزنند
بی هیچ شکی خانه فروشی بزنند
1. اسرار خرابات کسانی دانند
خود را زوجود خویش بیرون دانند
1. ماییم که آیت صواب از ما شد
ما غرقه در آتشیم و آب از ما شد
1. هان ای ساقی درافکن آن باده به جام
باشد که شوم پخته از آن بادهٔ خام
1. هر خسته که در مصطبه مسکن دارد
دودی زمن سوخته خرمن دارد
1. زین سان که منم گر تو تویی آخر کار
ما را بَدَل سجاده باشد زنّار
1. روزی بینی مرا و رندی سه چهار
سجّاده گرو کرده به پیش خمّار
1. ای ساقی از آن بادهٔ دوشینه بیار
کاندر سر من هست از آن باده خمار
1. ای ساقی از آن راح خوش روح افراز
کاو شیشه به بوی او کند جان پرواز
1. ای کرده مرا عشق تو در عالم فاش
افکنده مرا تو در میان اوباش
1. گر نام نباشد به جهان ننگ اینک
ور صلح نباشد به جهان جنگ اینک