1 در گمراهی طالب راه اوییم هرگونه که هست در پناه اوییم
2 بر ما رقمی نیست چنین می دانیم ما مسخرگان بارگاه اوییم
1 ما دوش در مغانه بیباک زدیم عالی علم کفر بر افلاک زدیم
2 از بهر بت مغانهای کافرکیش صد بار کلاه توبه بر خاک زدیم
1 الریح مع العود ترد بالبال عودوا فلعلّ مصلحُ احوالی
2 لاتبعد اخضرا رعود الباب و الراح مع العود یداوی حالی
1 ماییم [و] حدیث زهد و طامات امشب شب روز کنیم در خرابات امشب
2 بگذر تو ز زهد وز کرامات امشب تا برگذریم بر خرابات امشب
1 مستم دارد زباده ساقی پیوست مستی که بود جام میش اندر دست
2 این کار نگر که مر مرا افتاده است یاران همه از می و من از ساقی مست
1 آباد خرابات ز می خوردن ماست خون دوهزار توبه در گردن ماست
2 زان میکنم این توبه و زان میشکنم کآرایش توبه از گنه کردن ماست
1 پیری ز خرابات برون آمد مست سجّاده به کول و کوزهٔ باده به دست
2 گفتم پیرا تو را به دل ایمان هست؟ ایمان به دل اندر است و دل نیست به دست
1 در میکده جز به می وضو نتوان کرد و آن نام که زشت شد نکو نتوان کرد
2 افسوس که این پردهٔ مستوری ما از بس که دریده شد رفو نتوان کرد
1 ما جامه نمازی به لب خُم کردیم خود را به می ناب بمردم کردیم
2 در کنج خرابات بیابیم مگر آن عمر که در مدرسهها گم کردیم
1 ساقی به صبوحی می ناب اندر ده مستان شبانه را شراب اندر ده
2 مستیم و خراب در خرابات فنا بانگی بده و [باز] خراب اندر ده