در گمراهی طالب راه از اوحدالدین کرمانی رباعی 1
1. در گمراهی طالب راه اوییم
هرگونه که هست در پناه اوییم
1. در گمراهی طالب راه اوییم
هرگونه که هست در پناه اوییم
1. ما دوش در مغانه بیباک زدیم
عالی علم کفر بر افلاک زدیم
1. الریح مع العود ترد بالبال
عودوا فلعلّ مصلحُ احوالی
1. ماییم [و] حدیث زهد و طامات امشب
شب روز کنیم در خرابات امشب
1. مستم دارد زباده ساقی پیوست
مستی که بود جام میش اندر دست
1. آباد خرابات ز می خوردن ماست
خون دوهزار توبه در گردن ماست
1. پیری ز خرابات برون آمد مست
سجّاده به کول و کوزهٔ باده به دست
1. در میکده جز به می وضو نتوان کرد
و آن نام که زشت شد نکو نتوان کرد
1. ما جامه نمازی به لب خُم کردیم
خود را به می ناب بمردم کردیم
1. ساقی به صبوحی می ناب اندر ده
مستان شبانه را شراب اندر ده
1. در میکده چون جمال معشوقهٔ ماست
باز آمدن از کعبه به بتخانه رواست
1. از خوردن باده دوش حالم بگرفت
ساقی به دو دست هر دو بالم بگرفت