1 گلبرگ ز روی چو مهت شاید چید مشک از سر زلف سیهت شاید چید
2 بر رهگذری که خرّم آیی و روی دامن دامن گل زرهت شاید چید
1 آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت رنگ من و تو کجا برد ای ناداشت
2 این رنگ همه هوس بود یا پنداشت او بی رنگ است رنگ او باید داشت
1 سهل است مرا بر سر خنجر بودن در پای مراد خویش بی سر بودن
2 تو آمده ای که ملحدی را بکشی غازی چو تویی رواست کافر بودن