1 مجروحان را دوا و مرهم تو دهی محرومان را ملک مسلّم تو دهی
2 از تو کششی هست یقین می دانم تقصیر زکوشش است آن هم تو دهی
1 انصاف بده «اوحد» اگر مرد رهی تا کی باشی حریص را همچو رهی
2 خاک در بی نیاز اگر دریابی بر تارک آرزو بنه تا برهی
1 دل گرچه نه پیداست نهانش نه تویی گیرم که دل من است جانش نه تویی
2 آتش چه زنی در وی، پرخون چه کنی کآخر شب و روز در میانش نه تویی؟