1 آن کس که درون سینه را دل پنداشت دانست که هرچ هست حاصل پنداشت
2 علم و عمل و زهد و تمنّا و هوس این جمله ره است و خواجه منزل پنداشت
1 از کوی و مکان گذشت آب و گل ما وز وصف و بیان گذشت حال دل ما
2 ما را زقبول و [ردّ کس] باکی نیست چون دلبر ما همره و هم منزل ما
1 ای آنک به توبه کرده ای عزم درست اسرار نهان توبه بشناس نخست
2 مازار کسی را و مرنجان خود را از تو، به کسی بد نرسد توبهٔ تست
1 در عشق هزار جان و دل بس نکند جان خود چه بود حدیث جان کس نکند
2 این راه کسی رود که در هر قدمی صد جان بدهد که روی وا پس نکند
1 در راه خدا دو کعبه آمد حاصل یک کعبهٔ صورتی و یک کعبهٔ دل
2 تا بتوانی زیارت دلها کن کافزون زهزار کعبه آید یک دل
1 آن کن که توانگران گدای تو شوند صاحب نظران جمله برای تو شوند
2 بر خاک درش چو سر نهی از سر صدق هر جا که سری است خاک پای تو شوند
1 در بندگیش اگر تو نیکو باشی فرمان ده این طارم نُه تو باشی
2 اول قدم آن است که او را طلبی آخر قدم آن بود که تو او باشی