1 بشتاب در راه طلب بگذر زهر آسودنی این ره که بی پایان خوش است ارزد قدم فرسودنی
2 تحصیل درد دوستی آنسوتر است از بیش و کم دست از طلب کوته مکن تا مملکت افزودنی
3 کی نعمت دیدار او میگنجد اندر حوصله موسی کجا داغم کند از دست و لب آلودنی
4 هر شوخ کامد در جهان بگذاشت چندین رسم نو کو از تو در عالم برا ،بر دوستان بخشودنی
1 بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی برهنه سرننشسیم در هوای خوشی
2 بهار رفت بهنگامه نواسنجان ولی زهوش نرفتیم از نوای خوشی
3 بهار رفت و نبودیم گریه دوست دمی نداشتیم سرودی بهایهای خوشی
4 بهار رفت و نبردیم همعنان چمن دلی گرفته زعمری و دلگشای خوشی
1 امشب که بسر شراب داری مشکن دل ما که تاب داری
2 تقصیر نکرده در هلاکم با غمزه چرا عتاب داری
3 آشوب قیامتش غباریست این فتنه که در رکاب داری
4 در دعوی فتنه گاه مستی صد عربده با شراب داری
1 تا در قدحم باده امید نیابی میلم بتماشای گل و بید نیابی
2 در جام دل ما بود از عکس جمالی آن جرعه که در ساغر خورشید نیابی
3 این جرعه بنوش ایدل و شوفرش در این بزم کاین جام زخمخانه جمشید نیابی
4 دلهای شهیدانت اگر باز شکافی یابی دو جهان حسرت امید نیابی