جز بمادندر نماند از عنصری بلخی اشعار منسوب 1
1. جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختند را
...
1. جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی
با پسندر کینه دارد همچو با دختند را
...
1. آمد آن رگ زن مسیح پرست
شست الماسگون گرفته بدست
...
1. که تنگ و آذرم دارد و مرد بدسلب است
پسرش باز فضولست و مرد وسواسا
...
1. دو لب چو نار کفیده دو برگ سوسن سرخ
دو رخ نار شکفته دو برگ لالۀ لال
...
1. بچابکی بر باید کجا نیازارد
ز روی مرد مبارز بنوک پیکان خال
...
1. ای شریعت را قرار و ای مدیحت را مدار
شهریار بامداری پادشاه با قرار
...
1. شدم به دریا غوطه زدم ندیدم در
گناه بخت منست این گناه دریا نیست
...
1. ای چون مغ سه روز بگور اندر
کی بینمت اسیر بغور اندر
...
1. نه تن بودند از آل سامان مشهور
هر یک به امارت خراسان مأمور
...
1. ابر زیر و بم شعر اعشیّ قیس
همی زد زننده بمضرابها
...
1. بگویش که من نامهای نغزناک
فراز آوریدستم از مغز پاک
...
1. از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ
...