1 فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
1 خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
1 الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی الا تا همی بماند بر خاک پیکری
1 جهانرا اگر چه هست ، فراوان کده رسد هم از بندگانش هر کده را کدیوری
1 من طالب خنج تو شب و روز اندر پی کشتنم چرائی
1 ز پالان فزونست ریش رشید تنیده در آن خانه صد دیو پای
1 شکرک از آن دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی به سرک تو که بزنمت به پدر اگر تو گله کنی
1 ای مایۀ طربم و آرام روز و شبم من خنج تو طلبم تو رنج من طلبی