ز بهر کشتن من گر بهانه از نشاط اصفهانی مفرد 25
1. ز بهر کشتن من گر بهانه میجویی
همین که نیست گناهی مرا گناهم بس
...
1. ز بهر کشتن من گر بهانه میجویی
همین که نیست گناهی مرا گناهم بس
...
1. او ز وصل شمع سوزد من ز هجر روی یار
باشد اندر سوختن فرقی که با پروانهام
...
1. بدام اندیشه از گلشن بگلشن بیم از دامم
نه در گلشن قرارم بود و نه در دام آرامم
...
1. میروم تا چه کند مکرمت باده فروش
نقد جانی بکف و حسرت جامی دارم
...
1. ناصح این روی ببین منع من از یار مکن
ور دل از کف ندهی عیب خود اظهار مکن
...