1 در هجر تو گر دمی بکامم باشد در وصل تو زندگی حرامم باشد
2 بی لعل لبت گر هوس باده کنم خون دل خویشتن بجامم باشد
1 جانی که اسیر دست هجران دارم خواهم که فدای پای جانان دارم
2 ای کاش بدامنش برآرم دستی دستی کامشب سوی گریبان دارم
1 ای عشق تو راحت دل و جان بودی در پیش تو هر مشکلی آسان بودی
2 میخواندندت کفر و تو ایمان بودی میگفتندت درد و تو درمان بودی