1 هوا باد و هوس باران طمع خاک و خطر خضرا در این گلشن زهی نادان که بندد دل گشاید پا
2 مرا از طرف این هامون نشد حاصل جز این کاکنون بپا دارم بسی منت ز خار و بر سر از خارا
3 در این سودا اگر سودی بود در نیستی باشد چه حاصلها که رند از سبحه دارد زاهد از مینا
4 بشاخ گل بجام مل گشایی دست و بندی دل یکی پیوسته با حارو یکی بشکسته از خارا
1 چیست آن روشندلی کز تیره سنگش گوهر است عاشقی روشن ضمیر و دلبری سیمین بر است
2 گه دلش از سنگ و گه ز آهن ولی سنگین دلش از دل عشاق و طبع دلبران نازکتر است
3 ساده لوح و پاکدل چون عاشقان آمد ولی هر زمانش چون هوسناکان نگاری در بر است
4 عارض خوبان فروزان است ز آه عاشقان روی این ز آهی زروز عاشقان تیره تر است
1 این همان ساحت جنت اثر است باجنانی و جهانی دگر است
2 این روانست روان یا آب است این حیات است عیان یا شمر است
3 بر سر خاره گل بیخار است در میان حجر اصل شجر است
4 از حجر بسکه گل و لاله دمید کس نداند که حجر یا شجر است
1 باد نوروزی مگر از کوی جانان میرسد کز شمیمش بر تن افسردگان جان میرسد
2 باز فراش صبا در مقدم سلطان گل از پی آرایش بستان شتابان میرسد
3 سبزه تا آرد خبر از گل به بلبل در چمن چون شتابان پیکی از شبنم خَویافشان میرسد
4 رشک گردون شد چمن از گل کنون بر چرخ پیر سدهزاران طعنه از اطفال بستان میرسد
1 بزم غیب از شمع ذاتش چون منور داشتند پرده داران صفاتش پرده بر در داشتند
2 خواست بر نامحرمان پیدا شود حسن ازل محرمانش صد ره از اول نهان تر داشتند
3 شاهدان غیب را دادند اطوار ظهور رویشان بس در ظهور خویش مضمر داشتند
4 خامه ی اظهار چون بر لوح امکان نقش بست از نخستین صورت نوری مصور داشتند
1 بشکل جام می آمد هلال عید پدید اشارتیست که دور هلال جام رسید
2 کسی ندیده قرین مهر با هلال و کنون ز شکل جام و می آمد هلال و مهر پدید
3 چه نقشهای غریب و چه رنگهای عجیب که نقشبند بهاری بروی باغ کشید
4 برون ز زیر سفیداب سوده شد زنگار عیان ز توده ی زنگار زعفران گردید
1 طلع الصبح و فاضت الانوار یکی از خفتگان نشد بیدار
2 پند گیرید چند ازین غفلت شرم دارید تا کی این پندار
3 ای بس آزادگان سرو خرام پای خجلت بگل درین گلزار
4 ای بسا زیرکان پرمایه دست حسرت بسر درین بازار
1 عید است و دارد هر کسی فکر نثار مجلسی گیرم تو از زر مفلسی گوهر فشان جای زرش
2 قانون مدحت ساز کن مدح ملک آغاز کن درج معانی باز کن گوهر فشان شو بر درش
3 در شاد باش عید همایون و ستایش شاه آن آهوان نغز بین بر طرف گلبرگ ترش
4 آن آهوان نغز بین بر طرف گلبرگ ترش طرف گلستان سبز بین از نافه ی جان پرورش
1 بر لاله ژاله میچکد از ابر مشکفام خوشتر ز ژاله باده و بهتر زلاله جام
2 صبح است و بزم عید و می و مطرب و نبید دولت مدید و بخت سعید و جهان بکام
3 گلزار را طراوت و ایام را نشاط افلاک را سعادت و آفاق را نظام
4 در زلف روی ساقی و در شیشه عکس می کالبدر فی الدجیه و الشمس فی الغمام
1 سوی تهران خویش را از اصفهان آوردهام یا که از گلخن مکان در گلستان آوردهام
2 یا که از دارالحوادث بار رحلت بستهام رخت هستی جانب دارالامان آوردهام
3 یا که گویی از بلای زاهدان جان بردهام نیمجانی بر در پیر مغان آوردهام
4 راست گویم داشتم یک چند در دوزخ مقام وین زمان جا در بهشت جاودان آوردهام