1 زین نگارستان که اهل اگره آیین بستهاند چینیان درهای صورتخانه چین بستهاند
2 دست این صنعتنگاران نشکند کز آب و گل طاقها چون طاق ابروی نگارین بستهاند
3 حجله سور است کار باب سعادت را در او نوعروس کشوری هر گوشه کابین بستهاند
4 زیر نقش هر قدم آیینه اسکندری از نشان و جبهه خان و سلاطین بستهاند
1 ای عقدهگشای هر کمندی بردار ز پای شوق بندی
2 یک لحظه ز سرکشی فرود آی تا در تو رسد نیازمندی
3 صد کام ز چاشنی بسوزد کز نام تو شکنیم قندی
4 یک ذره دل شکفته خواهم صد گریه دهم به زهرخندی